کد مطلب:325929 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:315

قرآن و بهائیت
وقتی در قرآن به آیه مباركه (و لا رطب و لا یابس الا فی كتاب مبین) رسیدم به این معنی كه تر و خشكی نیست كه در قرآن نباشد مطمئن شدم كه حتما راجع به گروهی كه تحت عنوان بهائیت مسلمانان را فریب داده و برای خود قصر و تشكیلاتی راه انداخته اند نیز نشانه و آیاتی در قرآن وجود دارد. بالاخره به آیات زیر رسیدم:

سوره مدثر آیات 29 الی 31: لواحه للبشر. علیها تسعة عشر.

ترجمه: (لوح دهنده است به مردم. بر اوست عدد نوزده.)

این آیات بلافاصله بعد از آیات مربوط به كافر معاند با پیغمبر اسلام آمده و عاقبت وی را دوزخ و عذاب سخت بیان كرده اند. جالب است كه حسینعلی بها به واسطه اینكه نامه هایی كه به مردم می داد الواح نامید لواحه یعنی لوح دهنده بوده است و از همه مهمتر اینكه عدد نوزده عدد رسمی بهاییت است. تعداد ماههای سال؛ تعداد روزهای ماه؛ مقدار مهریه زنان؛ مقدار جزای نقدی؛ همگی نوزده است و نوزده مطابق لفظ بهایی است. این آیات و آیات قبل و بعدش در توصیف دوزخ آمده اند. عجب دلالتی بر آتش و اهل آتش!
شاید با یافتن آیه مذكور دوباره به این حقیقت پی ببریم كه این قرآن معجزه ای جاوید است كه هر لحظه و هر روز با بیان نكاتی گرانبها از جدیدترین یافته های پزشكی و علمی گرفته تا پیشگویی حوادث آیندگان جلوه ای از وحی الهی از آن خارج و منتشر می گردد. درباره بهائیت هم یك نكته را متذكر میشوم. قرآن بیش از شش هزار آیه دارد. بهائیت مانند كسی كه چیزی برای از دست دادن نداشته باشد هر روز آیه ای از قرآن را دستخوش هجوم قرار داده و در جمعهای خصوصی خودشان به استهزا گرفته اند كه شنیده ای فلان آیه هم در قرآن در تأیید امر بهایی است. به نمونه هایی از این موارد اشاره می كنیم:

سوره هود آیه 7: و هو الذی خلق السماوات و الارض فی سته ایام و كان عرشه علی الماء لیبلوكم ایكم احسن عملا. و لئن قلت انكم لمبعوثون من بعد الموت لیقولن الذین كفرو: ان هذا الا سحر مبین

ترجمه آیه: و او خدایی است كه آسمانها و زمین را در مدت 6 روز آفرید و عرش او بر آب بود تا شما را آزمایش كند كه عمل كدامیك از شما بهتر است. و اگر بگویی: حتما بعد از مرگ زنده خواهید شد همانا كافران خواهند گفت: این سخن جز سحری آشكار نیست.

تفسیر بهاییت: حسینعلی بها پس از استقرار در عكا از طرف مریدان باغی عایدش كه خود آن را باغ فردوس نامیده بود و در آنجا نهری روان بود. فرمان داد تختی چوبین بر روی نهر زدند و مریدان آن را مفروش گرداندند. وی هر هفته یكی دو روز در آن باغ رفته ناهار بر سر تخت می خورد و حوله بر سر كشیده خواب قیلوله می نمود. روزی دو برادر و چهار پسر خود را صدا زده آنان را فرمان داد تا اهل بها را خبر دهند كه راز این آیه كه گفته (و كان عرشه علی الماء) امروز بر ملا شد كه مقصود این خدا و این نهر آب و این تخت است.

سوره اعراف آیه 160: و قطعناهم اثنتی عشره اسباطا امما و اوحینا الی موسی اذ استسقاه قومه ان اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتی عشره عینا قد علم كل اناس مشربهم و ظللنا علیهم الغمام و انزلنا علیهم المن و السلوی. كلو من طیبات ما رزقناكم و ما ظلمونا و لكن كانوا انفسهم یظلمون.

ترجمه: قوم موسی را به دوازده گروه منشعب كردیم كه هر گروه طایفه ای باشند و چون امت موسی از او آب خواستند به موسی وحی كردیم عصای خود را به زمین بزن. آنگاه دوازده چشمه آب از آن سنگ جاری شد و هر قبیله ای چشمه آب خود را شناخت. و ما به وسیله ابر بر سر آنها سایه انداختیم و نیز برای آنها ترنجبین و مرغ فرستادیم. گفتیم از روزی های پاكیزه ای كه به شما داده ایم تناول كنید. و آنها بر ما ستم نكردند بلكه بر خودشان ستم كردند.

تفسیر بهاییت: (در یكی از احادیث جعلی این مضمون نوشته شده كه مراد از موسی در این آیه حضرت محمد و مراد از عصا حضرت علی است و مراد از دوازده چشمه هم دوازده امامند. این حدیث هم به دلیل این كه آیه از محكمات است و موردش مشخص و نامها هم آمده است قابل قبول نیست و معارض با قرآن است و معلوم است كسانی كه بعد از خواسته اند بگویند معجزه حضرت موسی اژدها كردن عصا نبوده بلكه اینها تمثیل است و منظور عصای امر است! و بدین ترتیب خود را از زیر بار معجزه آوردن معاف كنند این احادیث را هم پیدا كرده و استناد می كنند. در هر صورت این حدیث اگر معارض با نص صریح قرآن هم نبود به دلیل ضعف سند روایت از درجه اعتبار ساقط بود؛ و جالب این كه استفاده ای كه در این مورد از این حدیث شده به فرض اینكه این حدیث واقعیت هم داشت كاملا بی منطق است.) جناب تئوریسن بهاییت در تفسیر این آیه و با استناد به این حدیث گفته بود: چون حضرت امیر عصا و دوازده چشمه دوازده امام هستند پس نتیجه عدد سیزده به دست می آید پس باب امام سیزدهم است. جالب آنكه باب خودش خود را همان مهدی و امام دوازدهم می دانست! از طرف دیگر در این سوره در پایان داستان موسی علیه السلام تأكید كرده كه این داستان همان داستانی است كه درباره زندگانی پیغمبران و اقوام مختلف در جاهای مختلف قرآن ذكر شده است:

سوره اسری آیه 78: اقم الصلوة لدلوك الشمس الی غسق اللیل.

ترجمه: نماز را بر پا دار از زوال آفتاب تا تاریكی كامل شب (اشاره به وقت نمازهای پنجگانه)

تفسیر بهاییت: (كتاب بحرالعرفان) غسق اللیل یعنی سال 1260 و معنی آیه این است كه تا سال 1260 نماز بخوان و بعد از آن خود را آزاد بگذار. توضیح: بی خیال بابا. این یكی را گذاشته بودم برای خنده

سوره انبیا آیه 29: و من یقل منهم انی اله من دونه فذلك نجزیه جهنم. كذلك نجزی الظالمین.

ترجمه: و هر كس از آنها بگوید: منم خدایی غیر از او پس چنین كسی را دوزخ پاداش می دهیم و چنین مزد می دهم ستمكاران را.

بهاییت: حسینعلی بها در پاسخ به این آیه محكم چندین بار گفتند: اننی انا الله. لا اله الا انا. من در مناظره ای كه با یكی از مبلغین كردم كه البته فكر نمی كرد من ادعاهای مكرر میرزا علی محمد و میرزا حسینعلی را درباره خداییتش دیده باشم این ادعای باب را با ادعای امام زمانیش و ادعای بندگیش و ادعاهای دیگرش در كنار هم گذاشتم و گفتم اینها نشانه عدم صداقت یك نفر یك است. بالاخره تكلیفش چه می شود. ایشان كیست؟

یك لحظه خودتان را جای چنین مبلغی بگذارید و فكرش را بكنید كه اینجا چه عكس العملی نشان خواهید داد؟ چند حالت ممكن است: یا انسانی منطقی و به دنبال حقیقتید كه نتیجه اش مشخص است. یا به صدق ادعاهای طرف مقابل شك می كنید و از وی می خواهید حرف هایی را كه زده است با كتب اصلی باب و بها اثبات نماید كه طرف هم ملزم می شود از روی متون اصلی حرفش را به شما ثابت نماید. ممكن هم هست كه برای شما شبهه تحریف كتب پیش بیاید كه به راحتی و با كمی تلاش می توانید كتب اصلی را از مشوولانی كه به آنها اعتماد كامل دارید تقاضا كنید و به دست آورید.

حالت غیر ممكن، در مورد مناظره من واقع شد و آه تأسفبار من را برای آینده نه چندان دور فرد مخاطبم در برداشت. غرور ناشی از جهل و نادانی و ناسپاسی و كفران نعمت در جثه ای ضعیف ولی با باری گران و روح پاك كه امانتی الهی است در جسمی آلوده به خیانتكاری و شرك!! جوابیه اش این بود: (جناب باب چهار مقام مختلف داشتند. یك بار در مقام بندگی بودند و آن صحبت را كردند؛ بار دیگر مقام امامی بار دیگر مقام خدایی و....) واقعا كه!

سوره حج آیه 41: الذین ان مكناهم فی الارض اقامو الصلوة و آتو الزكوة و امرو بالمعروف و نهو عن المنكر و لله عاقبة الامور.
ترجمه: همانهایی كه اگر به آنها در روی زمین قدرت بدهیم نماز به پا می دارند و زكات می دهند و دیگران را به كارهای خوب سفارش می كنند از كارهای زشت باز می دارند و سرانجام كارها برای خداست.

حضرت باقر علیه السلام: (نقل از تفسیر قمی) این آیه در شأن آل محمد نازل شده و در آخرالزمان روح این آیه ظهور می كند در مهدی این امت علیه الصلوة و السلام كه چون قائم آل محمد قیام نماید در مشرق و مغرب عالم تصرف و تملك نماید و همه را به دین اسلام در آورد و بدعتها را زایل سازد و اصحاب بدعت را نابود نماید.

سوره قصص آیه 30: و ان الق عصاك فلما رآها تهتز كانها جان ولی مدبرا و لم یعقب یا موسی اقبل و لا تخف انك من الامنین.

ترجمه: خداوند به موسی گفت: اینك عصای خود را بیانداز تا قدرت ما را تماشا كنی. پس چون آن را انداخت دید كه می جنبد چنانكه گویا جان دارد یا صاحب روح است. پشت كرد برای فرار و دنبال عصا را نگرفت. خطاب آمد: ای موسی رو كن و مترس كه تو در امانی.

بهاییت: (كتاب ایقان) معجزات این سوره و سوره های دیگر كه درباره حضرت موسی آمده منظور از عصا عصای امر خداست و دست وی كه بیضا بود (و نور آن خیره كننده) منظور نور معرفت است یعنی عصا اژدها نشد و ید بیضای موسی كنایه است.توضیح: معلوم است كه باید زیرآب همه معجزات پیغمبران قبلی را بزنید. چون قرار نیست خودتان هم معجزه كنید! اصلا نباید اجازه می دادید این همه پیغمبران بیایند و معجزه بیاورند. باید چند هزار سال زودتر این آئین جالب را تشریع می فرمودید.

سوره روه آیه 30:... و لا تكونو من المشركین. من الذین فرقو دینهم و كانو شیعا كل حزب بما لدیهم فرحون.

ترجمه: و نباش از مشركین، آنها كسانی هستند كه دین خود را پراكنده ساختند و گروه گروه شدند و هر گروه به آنچه نزد خودشان است از عقاید باطله شاد هستند.

رسول خدا (ص): مراد از الذین فرقو دینهم اهل بدعت و ضلالتند از امت من كه بعد بیایند و هر گناهی را توبه است مگر بدعت و ضلالت را كه توبه برای آن نیست.

سوره سجده آیه 5: یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج فی یوم كان مقداره الف سنة مما تعدون.

ترجمه: اوست كه امر عالم را از آسمان تا زمین تدبیر می كند. سپس در روزی كه مقدارش هزار سال است بسوی او باز می گردد.

بهاییت: (كتاب فرائد نوشته ابوالفضل گلپایگانی): منظور از امر امر اسلام است كه از آسمان بر زمین آمد و بعد از هزار سال بسوی آسمان می رود و نسخ می شود.

پاسخ: الف سنة در آیه فقط مثال برای تقریب ذهن است و مثلا در آیه ای دیگر مدت یك روز را به جای الف سنة خمسین الف سنة آورده شده (تعرج الملائكة و الروح الیه فی یوم كان مقداره خمسین الف سنة مما تعدون) یعنی فرشتگان و روح در روزی كه به حساب شما پنجاه هزار سال است به سوی او بالا می آورند. حال اگر منظور از این عددها چیزی جز تقریب ذهنی بود پس كه بحساب شما پنجاه هزار سال است به سوی او بالا می آورند. حال اگر منظور از این عددها چیزی جز تقریب ذهنی بود پس یك نفر دیگر هم بعد از پنجاه هزار سال می تواند بیاید و بگوید روح اسلام امروز به آسمان رفت و نسخ شد و از حالا به بعد من پیغمبر و خدا و... هستم! یعنی اگر در ترجمه تعرج را در آن آیه نسخ بدانیم اینجا هم همان كلمه را داریم و جالب است كه در هیچ جای عربی این كلمه معنای نسخ نمی دهد. از طرفی امر هم هیچ وقت اسلام نبوده است مخصوصا در این آیه كه مشخص است تدبیر كردن برای دین نمی آید و برای كل امور عالم آمده است و در ضمن الف و لام در الامر مبین این است كه كل امور مورد نظر است نه قسمتی از امور. ضمنا اگر هم بگوییم معنای این آیات متشابهات است پس باید تفسیر آن را از امامان بخوانیم كه قرآن ناطقند و الا من هم می توانم خودم را با تفسیری كه خودم از قرآن می نویسم ثابت كنم. اول باید برادری را ثابت كرد و بعد ادعای ارثیه نمود. راستی گیریم كه اسلام تمام شود و همه مسلمان ها هم یا بمیرند یا قبول كنند اسلام تمام شد و نسخ شد؛ حالا كجای این آیه دلالت بر ظهور باب و بها دارد؟!! اگر روزی هم این بلا می آمد مگر انسانهای پاك و دانشمند و با سواد كم هستند كه برویم اینها را پیغمبر كنیم! ابوالفضل گلپایگانی در مقدمه فرائد می نویسد: انبیا خبر داده اند كه به سبب دو ظهور اعظم كسوت جدید بپوشد و آلات حرب به ادوات كسب مبدل شود و سپس نتیجه می گردد كه این دو ظهور ظهور باب وبها است. ایشان اولا نمی گوید این خبر را از كجا پیدا كرده است. بعد هم ببینید آیا به سبب این دو ظهور تا امروز كه نزدیك دویست سال از آن می گذرد دنیا كسوت جدید پوشیده و آلات حرب به ادوات كسب مبدل شده و گرگ و میش از یك مشرب مشروب گردیده اند؟ ایشان این ادعا را كرده در حالی كه پس از این دو ظهور دو جنگ جهانی یا میلیونها كشته از یك طرف و رقابتهای تسلیحاتی و دهها جنگ جهانی دیگر از طرف دیگری خانمان دنیا را بر باد داده است. چطور می گویید این اتفاق افتاده و آلات حرب به ادوات كسب مبدل شده؟ این روزها آدم چه چیزهایی كه نمی شوند و نمی بیند!

سوره احزاب آیه 40: ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبیین و كان الله بكل شی ء علیما.

ترجمه: محمد پدر احدی از مردان شما نبوده و لكن فرستاده خدا و ختم پیغمبران است؛ و خداوند به همه چیز داناست.

حضرت محمد (ص): (نقل از تفسیر راضی) محمد ابن حسن از رسول خدا روایت كردند كه در تفسیر این آیه فرمود: انا محمد و انا احمد و انا حاشر الذی یحشر الناس علی قدمی و انا العاقب الذی لیس بعدی نبی. یعنی من محمدم و من احمدم و من حاشری هستم كه بر اثر و در پی من حشر واقع می گردد و منم آخرینی كه بعد از من پیغمبری نخواهد بود.

بهاییت: چندی پیش با یكی از به اصطلاح مبلغین این گروه جلسه به اصطلاح مناظره ای داشتم و تفسیری از این آیه را شنیدم كه از سر تا پا با تفاسیر قبلی فرق می كرد. ایشان كه اگر لازم باشد نامشان را هم فاش می كنم (چون صدایش را ضبط كردم!!) متن عربی آیه را تایید فرمودند!! و گفت: محمد آخرین پیغمبر خدا هست، تا روز قیامت. خوشحال شدم كه لااقل جفنگیات قبلی را تكرار نكرده كه می گفتند خاتم به معنی مهر است! گفتم خب پس ایمان آوردید؟ گفت: نه! گفتم چرا؟ با لحنی كه خودش هم نمی دانست چه می گوید گفت: ایشان خاتم پیغمبران است اما تا روز قیامت و روز قیامت همان روز ظهور باب بوده است! گفتم: ببخشید؟ میشه بیشتر توضیح بدهید؟ گفت: بر طبق تفسیری كه در كتاب ایقان خود بهاءالله بر قرآن نوشته ثابت كرده كه تمام آیات مربوط به قیامت عملی شده و روز قیامت روز ظهور باب است. خیال كردم خواب می بینم یا طرف خودش هم متوجه نیست چه می گوید و احتمالا خیلی خسته است. حرفش را برای خودش تكرار كردم كه: (یعنی با این حساب یك نفر آمده و خود را پیغمبر معرفی كرده. به او گفتند طبق قرآن تو پیغمبر نیستی و قرار نیست پیغمبری بیاید. ایشان تفسیر قرآن را نوشت و با تفسیری كه نوشت خود را پیغمبر خواند!) منظورتان همین است؟ گفت: بله. شما نمی فهمید!!
سوره شوری آیه 21: ام لهم شركاء شرعو لهم من الدین ما لم یأذن به الله و لولا كلمة الفصل لقضی بینهم.

ترجمه: بلكه برای ایشان شریكانی است كه برای ایشان از دین چیزهایی قرار داده اند كه خدا اذن نداده است (مقصود علمای ادیان است كه در دینها بدعت می گذارند). و اگر كلمه فصل نبود بین آنها قضاوت می شد.

بهاییت: (فراید ابوالفضل گلپایگانی) كسی تشریع شریعت بدون اذن الهی نتواند كرد و هر كس شریعت تازه ای آورد و از بین نرفت پس حق است پس بهاییت حق است.

پاسخ: این آیه هیچ دلالتی بر این مطلب ندارد و به فرض هم كه داشت هم در ادامه آیه و هم در آیات دیگر آمده است كه اگر حكم قاطع الهی بر این نبود كه در عقوبت كفار عجله نكند آنها را از بین می برد. عقلا هم اگر قرار بود خدا همین جا جلوی این ظلمها را بگیرد فلسفه بهشت و جهنم زیر سؤال می رفت. بگذریم از آنكه در همین لحظه بیش از دویست هزار شریعت در هند و بیش از صدها شریعت نوین در اقصی نقاط جهان وجود دارد كه همگی دارای تشكیلات و كتاب و دلایل خود هستند و طرفدارانی هم دارند. مثال واضحش شیطان پرستانند كه بر طبق آمار سال 2000 میلادی به بیش از دویست میلیون نفر در سراسر جهان هم رسیده اند. مطمئنا خدا نباید می گذاشت همچنین آئینی كه عملا شیطان را خدای خود و خدا را دشمن خود می دانند تا این حد ماندگار و گسترده شود. البته در آیات داریم كه خدا این گونه نامردیها ممكن است در جا از بین ببرد (آیه 46 سوره حاقه) كه در موردی كه كسی به خدا دروغ ببندد همان موقع رگ حیات او یا رگ دل او را می بریم. ما می گوییم بله رگ دل آنها بریده شده و همین كه تا آخر عمر نتوانستند توبه كنند دلیل ماست. و الا اگر با توهین به خدا باید رگ گردن بریده شود من هر لحظه یك میلیارد مرتبه بر بهاییت و خدایی باب و بها و هر چه می گویند و می نویسند و همه طرفدارانشان لعنت و نفرین می فرستم و تا آخرین لحظه عمر هم دست از لعنت بر نمی دارم و هیچ چیزی هم نمی شود. در عین آنكه دین جعلی كه با این همه دروغ بستن به خدا بوجود آمده اگر چه میلیاردها دلار باد آورده روسها و انگلیسیها و نهایتا آمریكاییها و اسرائیلیها شبانه روز و نامحدود در خدمتش بوده و هستند و خواهند بود ولی به جایی نخواهد رسید و با همه بوقها و تبلیغات و امتیاز دهی و جعل و فریبها هیچ وقت به تعدادی كه مطرح بشوند نمی رسند كما این كه الآن حتی به اندازه طرفداران یك جناح سیاسی هم نیرو ندارند. اسلام بعد از ربع قرن بر ربع جهان مسلط شد و اینها الآن نزدیك دو قرن است كه در انزوا و پلیدی خود چراغها را خاموش كرده و در درختها را می شمرند! یك نفر بهایی در جایی برای من نوشته بود: با چه جرأتی به بزرگترین آیین جهان توهین می كنی؟ (البته من هیچ وقت به هیچ آئینی توهین نكرده ام) و یك نفر دیگر هم كه ظاهرا دكتر بوده جوابش را داده بود كه منظورت همان پنج میلیون بهایی است؟ بعد گفته بود از نظر علم پزشكی همان تعدادی كه در عصر بهاییت بهایی شدند اگر درست زاد و ولد می كردند الآن بیشتر از این تعداد بودند و متأسفانه به دلیل عدم رعایت بهداشت و اخلاقیات رو به زوال رفته اند!